این دو بعد(عاطفه مثبت و منفی) در شکل زیر روی محور افقی و عمودی دیده می شود. محققان دیگر ،بخصوص واتسون و تلگن ( ۱۹۸۵) یک چرخش ۴۵ درجه ای را روی محور برای عواطف مثبت و منفی پیشنهاد کردند. این دو بعد توسط خطوط مورب باریکی در شکل ۱-۲ دیده می شود. تفاوتهای فردی در هیجانات مثبت ممکن است توسط الگوهای هیجانی مثبت و منفی اندازه گیری شود.
عاطفه مثبت برانگیختگی عاطفه منفی
مطلوبیت نامطلوبیت
عاطفه مثبت عاطفه منفی
برانگیخته نشدن
شکل ۱-۲-مدل چند جانبه هیجان ها ( واتسون و تلگن ، ۱۹۸۵ )
برخی از یافته های مهم ،عواطف مثبت و منفی را نشان میدهند ، عواطف مثبت با خصیصه شخصیتی برونگرایی عواطف منفی با خصیصه روان نژندی ارتباط دارند. همبستگی بین عواطف و خصایص شخصیتی بسیار مهم بوده و دامنه ای بین ۹/۰-۴/۰ دارد ،عواطف مثبت دارای ابعاد زیرین خوشی (مثل شباشی،شادی و سرزندگی) ، اعتماد به خود (مثل شجاعت ،قوی بودن و راز داری) و هوشیاری (مثل تمرکز داشتن و مصمم بودن) میباشد. عواطف مثبت بعد از ۳۰ سالگی به طور موقتی ثابت باقی می ماند. نقطه اوج هیجان های منفی در اواخر نوجوانی است و بعد از آن با افزایش سن تا اواخر بزرگسالی کاهش مییابد. تفاوت های فردی مشخصی در عواطف مثبت و منفی در دوره های کوتاه مدت خلق مثبت که به دنبال ریتم مشخصی میآیند ( در هنگام صبح پایین تر است ) دیده می شود. عواطف مثبت و منفی با همبستگی۵/۰ تا حدودی جزء خصوصیات ارثی هستند ، با این وجود ، محیط میتواند باعث بهبود عواطف مثبت شود ( واتسون ، ۲۰۰۰). به طور مثال هدی و ویرینگ[۵۶] ( ۱۹۹۲) در طول ۶ سال در ۳۱ درصد از آزمودنیهایشان ، افزایش عواطف مثبت را مشاهده کردند. عواطف مثبت باعث می شود تا مردم از شغل و ارتباطشان لذت برده و در کار و عشق شاد باشند ، عاطفه مثبت کم با ضد گسترده ای از بیماری های روانی ارتباط دارند ( به نقل از کشاورز، ۱۳۸۴). عاطفه مثبت و منفی نشان دهنده اجزایی تجربی سیستم نوروبیولوژیکی است. عاطفه منفی (مثل خصیصه شخصیتی روان نژندی) یک جنبه از سیستم باز دارند. رفتار اجتنابی آگاهانه میباشد ، عملکرد این سیستم ، تحریک رفتار بازدارنده و فرونشاندن رویکرد رفتاری برای دور نگه داشتن ارگانیسم از موقعیت های خطرناک ، دردناک و تنبیه است ولی عاطفه مثبت ، سنجشی از سیستم تسهیل کننده رفتار (مثل خصیصه شخصیتی برونگرایی) میباشد. عملکرد این سیستم به ارگانیسم برای نگهداری منابع لازم و مهم ادامه زندگی مثل غذا خوردن، داشتن خانه و همسر کمک میکند ( واتسون ، ۱۹۹۸)عاطفه مثبت با فعالیت فیزیکی مداوم ، خواب کافی ، ارتباط اجتماعی با دوستان نزدیک و تلاش برای اهداف با ارزش ارتباط دارد. اهداف با ارزش افزایش یابد ، عاطفه مثبت یک دیدگاه از شادکامی است( واتسون ،۲۰۰۰).
صفات شخصیتی و روان شناختی مرتبط با شادمانی
تشخیص مهم ترین این صفات کار دشواری است ، اما در سالهای اخیر الگوی پنج عاملی شخصیت بیشترین توجه نظری ، پژوهشی و محبوبیت را به خود اختصاص داده است. این پنج عامل اصلی تشکیل دهنده این الگو عبارتند از : برون گرایی ، روان نژندی ، مطلوبیت اجتماعی ، با وجدان بودن و تجربه پذیری ( انعطاف پذیری )( ادنیگتون و شومن ،۲۰۰۴).
برون گرایی و روان نژندی
برون گرایی که در بردارنده ویژگی هایی چون معاشرت ، هیجان خواه بودن، تسلط خواهی، فعالیت زیاد و خونگرمی میباشد، از همبستگی عمده با تجربه عواطف مثبت مانند شادی و محبت برخوردار است. روان نژندی در بردارنده ویژگی هایی از قبیل : اضطراب ، بدبینی ، بی قراری ، شکایات بدنی و حساسیت بین فردی است. به عبارت دیگر این عامل گستره وسیعی از افکار و عواطف ناخوشایند را دربر میگیرد( ادنیگتون و شومن ،۲۰۰۴). کوستا و مک کری ( ۱۹۸۰؛ به نقل از هیزوجوزف ،۲۰۰۲) بیان میکنند که شادکامی با برون گرایی بالا و روان نژندی پایین ارتباط دارد. آرگایل و لو ( ۱۹۹۵) دریافتند که برون گرایان مهارت های اجتماعی بیشتری دارند و این یک دلیل برای شادکامی شان میباشد. همچنین آن ها به خاطر مهارت های جرات ورزی بیشترشان شادمان هستند که واسطه رابطه برون گرایی ـ شادکامی قرارمیگیرند . فوجیتا ( ۱۹۹۱) همبستگی۸۰% بین برونگرایی و عاطفه خوشایند را ۸۰/۰ تعیین کرد و اینکه روان نژندی و تجربه عاطفی منفی عملاً غیر قابل تمایز بودند. کوستا و مک کری (۱۹۸۰) کشف کردند که برون گرایی، عاطفه خوشایند و روان شناختی و روان نژندی ،عاطفه ناخوشایند را درطول یک دوره ۱۰ ساله پیشبینی می کرد. دنیو و کوپر ( ۱۹۹۸) اظهار می دارند که تمایلات روان نژندی مردم به تجربه کردن عاطفه منفی میباشد و بنابرین تعجب آور نیست که اغلب رابطه قوی با عزت نفس شاخص شادکامی ـ افسردگی دارد . این به خاطر آن است که شاخص شادکامی ـ افسردگی یک مقیاس دو قطبی است که شادکامی بالا بر روی افکار مثبت و احساسات خوب و عزت نفس پایین بر روی افکار و احساسات منفی مشخص میگردد. مگنوس و دانیر ( ۱۹۹۱) نشان دادند که عزت نفس برون گرایی و روان نژندی ، رضایت از زندگی را در طول ۴ سال پیشبینی می کرد. ارتباط بین برون گرایی و شادمانی به حدی زیاد است که مک کری و کوستا دریافتند که برون گرایی میتواند شادمانی را در ۱۷ سال بعد پیشبینی کند. همچنین آن ها معتقدند که برون گرایی بر روی عاطفه مثبت تاثیر دارد ،در حالی که روان نژندی بر عاطفه منفی تاثیر دارد ، این امر باعث شد که آن ها این ۲ بعد از شخصیت را به ترتیب راهنمای عاطفه مثبت و منفی اعلام کنند ( مک کری و کوستا، ۱۹۹۰؛ به نقل از گوتیرز و همکاران ، ۲۰۰۵) . به اعتقاد هیلز و آرگایل ( ۲۰۰۱) شادمانی با برونگرایی مثبت ولی با روان نژندی منفی است ( لیومبرسکی[۵۷]، ۲۰۰۵ ، هیلز و آرگایل ، ۲۰۰۱) . مطالعه ای که اخیراًً بر روی شادی افراد درونگرا انجام شده است نشان میدهد که برون گرایی همیشه یک ارتباط اساسی با شادمانی ندارد. در این رابطه ، مطالعه فرا تحلیلی نشان داد که روان نژندی ، پیشبینی کننده مهمی برای شادمانی و رضایت از زندگی میباشد(هیلز وآرگایل ،۲۰۰۱).