تسلط شرکت های آمریکایی بر رسانه ها و جهانی سازی فرهنگ آمریکایی ، در درجه نخست از توان مالی عظیم این شرکت و سلطه این کشور بر صنایع فرهنگ ساز سرچشمه میگیرد. در جهان کنونی بزرگ ترین و قدرتمندترین شرکت هایی که در تولید و توزیع فرهنگ فعالیت میکنند ، در مالکیت آمریکایی هاست . گرچه برخی کشورهای پیشرفته صنعتی نیز در این حوزه فعال هستند، اما سلطه آمریکا بر سیستم های ماهواره ای ، ساخت فن آوری اطلاعاتی ، بنگاه های خبری، تبلیغات ،تولید برنامه های تلویزیونی و صنعت فیلم سازی به صورت جدی تهدید نمی شود مع ذلک شرکت مادر با در دست گرفتن این ابزار بستر را برای شعبه های خود در تمام جهان فراهم میکند تا شعبات بتوانند به راحتی به مقصود خود برسند[۱۳۸].
شرکت های آمریکایی با در اختیار داشتن منابع عظیم مالی، گوی سبقت را از رقبای خود می ربایند و پیش تازی خود را در این عرصه حفظ میکنند. افزون بر این ، دولت آمریکا نیز می کوشد با هر گونه اقدام و تحولی که سلطه فرهنگی این کشور را تهدید کند به مقابله برخیزد. سیاستمداران وبرنامه ریزان آمریکایی می کوشند تا با توسل به شگردها و ابزار های مختلف،از اقدام و تلاش های گوناگون به منظور فراهم کردن بستری مناسب برای تجارت آزاد اطلاعات و تولیدات فرهنگی جلوگیری کنند[۱۳۹].
در مواردی دولت آمریکا در جهت حمایت از شرکتها با هر گونه سانسور و کنترلی که درکشورهای مختلف به منظور حفظ فرهنگ ملی در برابر نفوذ و رواج فرهنگ آمریکایی اعمال می شود ، مبارزه و مقابله میکند . تلاش های انحصارشکنانه کشورهای دیگر نیز معمولا با مخالفت وسنگ اندازی آمریکاییها روبرو می شود. همچنین هر گونه اقدام تجاری در راستای ایجاد چارچوبی برای ارتباطات جهانی و اهداف غیر تجاری توسط دولت آمریکا و دیگر نهادها وشرکت های ذینفع آمریکایی خنثی می شود . از این رو شرکت های آمریکایی توانسته اند گوی سبقت را از رقیبان خود ربوده و با امکانات گسترده اطلاعاتی و ارتباطی ، نقش مهمی در فرایند جهانی سازی فرهنگی ایفا نموده و همگونی فرهنگی را در راستای فرهنگ خود هدایت نماید، اگرچه نشانه هایی از خاص گرایی فرهنگی و تحول فرهنگی نیز در سطح جهانی به چشم میخورد که سلطه بلامنازع فرهنگ غرب و آمریکا را به چالش می کشاند اما واقع بینانه اگر بنگریم در خواهیم یافت تقریبا فرهنگ های تمامی کشورها تحت تاثیر فعالیتهای این شرکتها قرار گرفته و نمودش به طور مثال در بحث مصرف غذاها،نوع پوشاکی که دارای مارک های خاصی هستند و حتی نوع معماری ساختمان ها که با تفکر فراماسونری طراحی و اجرا می شود و…خواهیم دید[۱۴۰].
۲-۳- ایجاد الگوهای مصرف و فرهنگ پذیری
شرکت های چند ملیتی در عصر جهانی شدن توانسته اند مصرف ورای نیاز را به کشورها دیکته کنند وانسان ها بیشتر از آنچه که نیازهست را مصرف میکنند ،این شرکتها با معرفی عادات مصرفی غربی در کشورهای درحال توسعه در ایجاد فرایند جهانی برونگرایی فرهنگی دخالت مؤثر دارند. زیرا آداب تغذیه بازتاب روشیاست که ملتها طرز فکر و رفتار خود رابه وجود میآورند، آن ها را هدایت میکنند، سنت هایشان را تلفیق واحیاء میسازند و رسوم خود را با رسوم انتقال یافته از سوی دیگر فرهنگها در هم می آمیزند[۱۴۱].
مصرف و مصرف گرایی بسیار مهم در تشکیل ذهنیت ها و ارزش های منبعث از فعالیت های شرکت های چندملیتی است، زیرا نماد مصرف یا کد اشیای مصرف شده ترجمان وضع فرهنگی یا هویت فرهنگی اند. افراد با دسترسی یافتن به کالاهای خاص برطبق موازین و مقیاس های جامعه نه تنها از منزلت و مقام خود، بلکه از جایگاه دیگران نیز آگاهی مییابند اشیا با ایفای یک کارکرد اجتماعی تمایزی و تبعیضی، در واقع معرف افراد،یا به معنای صحیح تر تمایز بین افراد می شود. در حقیقت تمایز قایل شدن بر حسب اشیا مبین یا موجد تفکیک و تفاوت اجتماعی است، که افراد را طبقه بندی کرده و سلسله مراتب اجتماعی را به دنبال دارد. این بعد نمادی در کلیه سطوح جامعه بر طبق کدهای متفاوت، مشاهده، و به یک طبقه اجتماعی خاص نیز محدود نمی شود. علاوه براین باید به مصرف بعد تخیلی نیز افزود، زیرا اشیاء وسیله فرار و طلسمی است که فرد با توسل به آن میتواند جهانی سحرآمیز را تصور کند. آرزها به سوی نیازها هدایت شده و در وجود کالا، برآورده میشوند. علت اینکه تبلیغ کنندگان در تلاش برای یافتن تصویری هستند که مصرف کنندگان از خود، و از من آرمانی همواره داشته باشند صرفا همان الگوی رفتاری است که در یک متن اجتماعی تحقق مییابد.جدل میان خود و تصویر شخصی یعنی بین انگیزه ها و ارزش ها در مصرف در کشورهای در حال توسعه، غالبا در ناکامی از مصرف بسنده تجلی مییابد، چه در واقع آنچه فرد میکوشد در مصرف بیابد راهی برای غلبه بر احساس نابسندگی و میل ورود به اجتماع و نیل به ارتقای اجتماعی است[۱۴۲].
الگوهای مصرف در همه موارد باید با هویت فرهنگی جامعه کاملا پیوستگی داشته باشد، البته باید به الگوهای مصرف متفاوتی که به دلیل عدم تجانس نظام اجتماعی فرهنگی و دامنه قشربندی اجتماعی اقتصادی کم و بیش با یکدیگر تفاوت دارند توجه داشت. در کشورهای جهان سوم ،منطبق تفکیک اجتماعی بر مبنای مصرف تنها در ایجاد یک سلسله مراتب اجتماعی فرهنگی و پویایی و تحرک اجتماعی بازتاب نمی یابد بلکه به شکل یک برخورد متقاطع فرهنگی و ستیز بین «سنت و تجدد» نیز پدیدار میگردد. معرفی و گسترش تجدد از طریق فرایند قالب شکنی، آمال و نیازها و قالب ریزی مجدد آن ها پویایی اجتماعی مصرف را در پی دارد. در این چهارچوب الگوی ارتباطات با الگوی مصرف رابطه مستقیم دارد، از یک سو الگوی مصرف حاصل مجموعه پیام ها و علایمی است که نگرش مردم را شکل میدهد، و در رفتار های مصرفی آن ها تبلور مییابد. واز سوی دیگر مصرف خود یک الگوی ارتباطی بین انسان و جامعه و بین انسان و خود اوست[۱۴۳].