همچنین تغییر با برنامه سازمانی میتواند موارد زیر را در بر گیرد:
-
- سازمان میتواند روابط خود با محیط و یا به عبارتی ماهیت پیوند با بازار و شرکای خود را از طریق ساخت دهی و یا تعریف مجدد موجودیت و مرزهای خود با همکاران و سایر رقبا تغییر دهد.
-
- سازمان میتواند شیوه عملیات خود یعنی شیوه ای که افراد و واحد ها به یکدیگر متصل میشوند را از طریق تغییر در شیوه های هماهنگی داخلی یعنی تغییر در روابط مابین فرهنگ و ساختار متحول سازد.
- سازمان میتواند ماهیت ساختارهای کنترل یعنی افرادی که در ائتلاف حاکم در سازمان نقش دارند را تغییر دهد. تغییر در این بعد، موضوع قدرت و کشمکش های حاصله از آن را در نظر میگیرد. این سه جنبه از تغییر سازمانی تعامل اجتناب ناپذیری با هم دارند.
در پژوهشی با عنوان مدیریت تغییر استراتژیک، از زاویه مشکلاتی که یک سازمان با آن رو به رو است، موضوع یا محتوای تغییرات با برنامه سازمانی مطرح می شود که سه دسته از مشکلات برای سازمان را بر می شمارد که عبارتند از:
-
- مشکلات مربوط به طراحی فنی[۱۱]
-
- مشکلات سیاسی[۱۲]
- مشکلات فرهنگی[۱۳]
برای رفع و اداره مشکلات فوق، ایجاد تغییر در سه حوزه فوق ضروری میباشد. مشکلات طراحی فنی به تولید بر میگردد یعنی مشکلاتی که سازمانها برای ارائه تولیدات فنی خود با توجه به فرصت ها و تهدیدات محیطی و نقاط ضعف و قوت خود با آن رو به رو میباشند و مدیریت برای رفع این مشکلات به تغییر هدف گذاری، فرمول بندی استراتژی، طراحی سازمانی و طراحی سیستم های مدیریت می پردازد. مشکلات سیاسی سازمان به مسئله تخصیص قدرت و منابع سازمان بر میگردد و برای رفع این دسته از مشکلات باید تغییراتی در تصمیم گیری مرتبط با این حوزه یعنی برنامه های جبران خدمت، تصمیم گیری در مورد دوران خدمت، تصمیم گیری های مالی و ساختار داخلی قدرت صورت داد. در حوزه فنی، که ابزار های رسمی مانند برنامه ریزی استراتژی و تجدید طراحی سازمان برای ایجاد تغییر وجود دارد اما در حوزه مشکلات سیاسی تعریف روشنی از مفاهیم و ابزارها نشده و بیشتر تابع موضع گیری های مدیر میباشد و با تغییر مدیر و یا تغییر روابط سازمان با دیگر سازمانها تغییراتی در شبکه و نوع ائتلاف و همکاری در داخل و خارج سازمان به وجود آمده و در نتیجه بسیاری از مشکلات را ایجاد میکنند. مشکلات فرهنگی به ارزشها، اهداف، باورها و تفسیر های مشترک اعضای سازمان بر میگردد. ایجاد تغییر در ارزشهای مشترک یک سازمان، اهداف و باورهایی که افراد بدان متعهد میباشند از جمله تغییراتی مرتبط با این حوزه و در قلمرو وظایف مدیران بالای سازمان است. مشکلات فنی، سیاسی و فرهنگی و یا به عبارتی این سه حوزه و یا موضوع تغییر مثل سه رشته یک طناب با هم ارتباط دارند (سلطانی تیرانی، ۱۳۸۷).
ریچارد دفت[۱۴] (۱۳۸۸) موضوع تغییرات سازمانی را در چهار مقوله تکنولوژی، محصول، اداری و افراد خلاصه میکند، که به شرح مختصر آن می پردازیم:
-
- تغییرات تکنولوژی: این تغییرات، تغییر فرایند تولید و یا افزایش حجم تولید و نیز تکنیک هایی برای تولید کالا و خدمات را شامل می شود.
-
- تغییرات محصول: در ارتباط با صادره سازمان میباشد. تولید کالای جدید شامل تغییرات جزئی در محصول فعلی و یا تولید کالاهای اساساً جدید میباشد. محصول جدید به طور طبیعی سهم بازار را افزایش میدهد و یا بازار های نو و مشتریان جدیدی را برای محصولات شرکت به دست می آورد.
-
- تغییرات اداری: شامل تغییر ساختار، اهداف، خطی مشی های سازمان، سیستم پاداش، سیستم های اطلاعاتی و حسابداری می شود.
-
- تغییرات در افراد: تغییر نگرش ها، مهارت ها، تجربیات و رفتار افراد را در بر میگیرد. برای مثال یک سازمان میتواند تواناییهای رهبری مدیران کلیدی خود را تغییر دهد. تغییرات دیگر در حوزه افراد شامل تغییر و بهبود در ارتباطات، حل مسئله و مهارت های برنامه ریزی مدیران میباشند.
ریچارد هاکمن[۱۵] (۱۹۷۷) در یک جمع بندی کلی در مورد حوزه های تغییر اظهار میدارد که دو مکتب فکری برای تغییر در نهادهای اجتماعی وجود دارد: یک مکتب بر تغییر افراد از طریق آموزش تأکید دارد و مکتب دیگر بیشتر بر تغییر ساختارهای سازمان و ساختار های کلان جامعه تأکید دارد تا تغییر دانش و نگرش افراد. این مکتب فکری بر این باور است که تغییر در افراد به صورت غیر مستقیم امکان پذیر است به عبارتی تغییر در ساختار های اجتماعی موجب تغییر در رفتار می شود. بنابرین تغییرات ساختاری، سیستم پاداش و جبران خدمت، تکنولوژی، کنترل، و ساختار شغل در سازمان موجب تغییر رفتار افراد سازمانی می شود و در سطح اجتماعی نیز تغییر در خطی مشی گذاری در ارتباط با تکنولوژی، تولید و استراتژی توسعه موجب تغییر رفتار جامعه می شود. هاکمن نیز به ارتباط متقابل دو حوزه فوق در زمینه تغییر باور دارد. به عبارتی وی معتقد است افرادی که دانش و نگرش آن ها از طریق برنامه های آموزشی تغییر کرده اما ساختار آن سازمان یا جامعه تغییر نکرده باشد، اغلب چنین افرادی در زمینه حفظ آن تغییر در مقابل محدودیت های سازمانی ناتوانند. تغییر در ساختارهای اجتماعی و سازمانی اغلب، افراد را از انجماد در می آورد اما در مورد چگونگی تغییر نگرش رفتار آن ها کافی نیست.
بنابرین در مجموع، موضوع یا محتوای تغییر از دیدگاه نویسندگان صاحب نظر در زمینه تغییر، وجوه اشتراک و افتراق زیر را نشان میدهد:
-
- در خصوص انواع فعالیت های تشخیصی برای بهبود و بازسازی سازمان که نوعی تغییر با برنامه است، دو حوزه تشخیص برای اجرای تغییر با برنامه وجود دارد(۱ تغییر در سیستم های فرعی ۲ تغییر در فرایند های آن). وجه افتراق نظریات فوق در مورد محتوای تغییرات در این است که برخی نویسندگان بر تغییر فرایند های سازمان مانند الگوهای ارتباطی، شیوه های هماهنگی به طور خاص تأکید میکنند و برخی دیگر به طور خاص بر تغییر سیستم های فرعی یک سازمان مانند سیستم های فنی- فرهنگی…. تأکید دارند.